نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

آتن:

آتیک جلگه‌ی کم حاصلی است که با شیب ملایمی متوجه دریاست، کوههای پارنس (1) و سیترون این ناحیه را از بئوسی جدا کرده و رودخانه‌های کوچکی از قبیل سفیز (2) و ایلی سوس (3) آن را مشروب می‌کند. در طرف مشرق آن، دو کوه هیمت (4) و پانتلیک (5) قرار دارد. تمام این سرزمین شبه جزیره‌ای است که به دماغه‌ی سونیون (6) ختم می‌شود و جزایر اوبه، اژین، سالامین خیلی به این شبه جزیره نزدیک می‌باشند. از تاریخ اولیه‌ی آتن جز داستانهائی که به موجب آنها، آتن تحت نفوذ بیگانگان، مصری یا آسیائی، قرار داشت، اثری در دست نیست؛ آکئی‌ها از روزگاری بالنسبه قدیم تا پلاژها درآمیختند و پس از آنها، ائولی‌ها، می‌نئی‌ها (7) و ایونی‌ها به این ناحیه قدم گذاشتند. استقرار این اقوام در آتیک، برخلاف آنچه در لاکونی اتفاق افتاد، از راه جنگ و غلبه‌ی قهری صورت نگرفت بلکه ورود تدریجی اقوام مذکور و آمیزش و اختلاط آنها با هم، ملّت آتن را به وجود آورد. در آغاز آتیک به سه کشور ماراتن، الوزیس و سکروپیا (8) تقسیم گشت و هنگامی که کشور اخیر دو کشور دیگر را از بین برد، بر همه‌ی این کشورها نام آتن گذاشته شد.
شهر آتن در دامنه‌ی تپه‌ای سنگستانی موسوم به آکروپل که در عین حال قلعه‌ی مستحکم و مرکز مذهبی اهالی بود بنا شد و بندر پیره در کنار دریا ساخته شد. اهالی به سه دسته تقسیم می‌شدند:
اوپاتریدها (9) یا نجبا، کشاورزان، پیشه وران. اداره‌ی مملکت با شخص پادشاه بود ولی قدرت او بتدریج روبه کاهش رفت. بنابر روایات قدیم کودروس (10) آخرین پادشاه آتن مورد حمله‌ی اقوام دری ساکن پلوپونز قرار گرفت و در راه دفاع وطن جان خویش را از دست داد و پس از او مردم هیچ کس را لایق جانشینی وی ندانستند. ولی حقیقت امر این است که ظاهراً شورشی در زمان وی روی داده و بعد اوپاتریدها قدرت را به دست گرفته اختیار اداره‌ی امور را به یک آرکنت که مادام العمر این سمت را داشت و شورای آرئوپاژ (11) که در عین حال شورائی سیاسی و قضائی بود، سپردند.
در سال 753 آرکنتی مادام العمری لغو و یک آرکنت برای مدّت ده سال انتخاب شد. در سال 683 به موجب اصلاحات جدیدی که به عمل آمد آرکنت فقط برای مدّت یک سال انتخاب می‌شد و تعداد آنها به 9 نفر افزایش یافت. از این میان آرکنت شاه به کارهای مذهبی می‌رسید، آرکنت اپونیم (12) امور کشوری را زیر نظر داشت و نام خود را برسال می‌گذاشت، آرکنت پلمارک (13) فرماندهی سپاهیان را به عهده داشت. شش آرکنت دیگر که به تسموتت‌ها (14) معروف بودند به کارهای قضائی می‌پرداختند. به این ترتیب آتیک به سوی دموکراسی گام برمی داشت ولی با این حال قدرت واقعی در دست اوپاتریدها بود و عمال دولتی همیشه از میان آنها انتخاب می‌شدند.
ملّت و انبوه مردم از این وضع ناراضی بودند البته نه تنها از این بابت که اختیارات منحصر به اوپاتریدهاست بلکه بیشتر گله‌ی آنها این بود که آنها دائم بر ثروت خود افزوده و بیشتر املاک و زمین‌ها را در دست داشتند. در قبال این نارضائی‌های روزافزون اوپاتریدها رضایت دادند به جای قوانینی که ناشی از عادات و رسوم بود و به دلخواه تغییراتی در آن راه می‌یافت قانون مدوّنی تهیه و تنظیم گردد. در سال 621، دراکون مأمور این کار شد. نتیجه‌ی این کار درست معلوم نیست ولی به هرحال مردمی را که علیه ثروت هنگفت اوپاتریدها اعتراض داشتند راضی نکرد.
در سال 594، سولون به اصلاحات جدیدی دست زد. او با آنکه خود از اوپاتریدها بود ابتدا کوشید تا با تصمیمات اقتصادی و اجتماعی رضایت مردم را جلب کند، به این صورت که فروش اموال بدهکارانی که قدرت پرداخت دین خود را نداشتند منع کرد و در بدهی‌ها و دیون تخفیفی قائل شد. سپس از لحاظ سیاسی نیز اصلاحاتی به عمل آورد و به همه‌ی افراد مدنی حقوق مساوی داده آنها را بر حسب درآمد و ثروت خود و مالیاتی که می‌پرداختند به چهار طبقه (15) تقسیم کرد. طبقه‌ی آخر یعنی تت‌ها مالیات نمی‌دادند، منتهی باید متوجه بود که سولون فقط به سرمایه‌های ملکی توجه داشت. حکومت و اداره‌ی مملکت به دست آرکنت‌ها، شورای چهارصد نفری و مجمع ملی که انتخاب عمال دولتی و اعضای هیأت قضات و وضع قوانین و جنگ و صلح را به عهده داشت، افتاد.
اگرچه همه‌ی افراد مدنی حق رأی دادن داشتند ولی همه‌ی آنها دارای حق انتخاب شدن نبودند. تت‌ها نمی‌توانستند به عضویت شورای چهارصدنفری درآیند و تنها طبقه‌ی اوّل (پانتاکوزیومدیمن‌ها) می‌توانستند به مقام آرکنتی برسند. به این قرار آتن به صورت یک دموکراسی معتدل درآمد و اوپاتریدها قسمت عمده‌ی اختیارات خود را محفوظ نگاه داشتند.
جمعیت آتن گذشته از افراد مدنی، از جمعی بیگانه ساکن آتیک، عده‌ی زیادی غلام که وضعی بهتر از غلامان اسپارت داشتند (به استثنای کسانی که در معادن کار می‌کردند)، تشکیل می‌یافت. بیگانگان از حقوق سیاسی محروم بودند ولی با آنها هم مانند افراد مدنی رفتار می‌شد؛ آنها هم مانند سایر طبقات مالیات می‌پرداختند و خدمت نظام را نیز انجام می‌دادند. اغلب آنها به کارهای دستی یا بازرگانی مشغول بودند، در صورتی که افراد مدنی فقط به امورکشاورزی اشتغال داشتند.
در آتن، به خلاف اسپارت، مردم از آزادی بیشتری برخوردار بودند و هرکس مالک و مختار کار و شغل خویش بود. این آزادی در مورد تعلیم و تربیت افراد بخوبی مشهود بود. در این کار دولت اصولاً دخالتی نمی‌کرد؛ در آموزشگاهها، نوشتن، خواندن، حساب، موسیقی و ورزش تعلیم داده می‌شد و اغنیا فرزندان خود را به پداگوگ‌ها می‌سپردند. پرورش روحی و معنوی افراد بدون آنکه در تمرینات بدنی آنها غفلت شود مقام اوّل را داشت و به این ترتیب اصول تربیتی کاملی که موزون‌تر و هماهنگ‌تر از اسپارت بود اجرا می‌شد ولی متأسفانه به تعلیم و تربیت دختران توجهی نشان نمی‌دادند.
قوانین سولون که مورد قبول ملّت قرار گرفته بود فقط مدّت کوتاهی اختلافات و کشمکش‌ها را از میان برد. دو این ایام سه دسته و حزب تشکیل شد (اوپاتریدها، تت‌ها، و بورژوازی متوسط) و به رقابت و نزاع با یکدیگر پرداختند. شخصی به نام پیزیسترات که از خانواده‌ای ثروتمند بود با اتکاء به قدرت تت‌ها به دفاع از آنها برخاست و با مهارت قابل ملاحظه‌ای به بهانه‌ی اینکه دشمنان قصد کشتن وی را دارند محافظانی برای خود تعیین کرد و آکروپل را به تصرف درآورد ولی رقبای وی او را از آنجا بیرون راندند. وی به یکی از ییلاق‌ها رفت و اقدامات خود را تا به دست آوردن قدرت دنبال کرد ولی باز از مقام خود محروم شد و در سال 541 برای سومین بار قدرت را به دست گرفته، تا پایان عمر در این مقام باقی ماند. با این پیش آمد آتن تحت تسلّط جباری درآمد لیکن از این عنوان نباید معنای جدید آن را در نظر گرفت، چون پیزیسترات بخوبی حکومت کرده و تغییری در تشکیلات و قوانین سولون نداد، در پیشرفت و ترقی مدینه آتن از هر جهت کوشید، بر تعداد سپاهیان افزود، کشاورزی را توسعه داد، در تزیین شهر اقدامات مهمی به عمل آورد و به هنر و ادبیات توجه کافی مبذول داشت و سرانجام در سال 527 درگذشت و دو پسر به نامهای هی پیاس و هی پارک از خود باقی گذاشت.
هی پیاس، فرزند ارشد، به جای پدر نشست ولی سختگیری‌های او موجب شد توطئه‌ای علیه وی تشکیل شود. رهبران این توطئه، هارمودیوس (16) و آریستوژیتون (17)، هی پارک را کشتند و هی پیاس از این سوءقصد سالم جست. هی پیاس که از این خیانت سخت به خشم آمده بود خطاکاران را به مجازات رسانیده مالیات سنگینی بر مردم بست و پس از تبعید بسیاری از افراد ذی حقوق اموال آنان را مصادره کردند. رقبای هی پیاس، کلیستن (18) را به فرماندهی خود برگزیدند و او جمعی از افراد مدنی را با خود همداستان کرده از سایر یونانیان نیز کمک خواست. اسپارت تصمیم به مداخله گرفت و سپاهی به آتیک فرستاد؛ هی پیاس که شکست خورده بود از یونان گریخته به ایران پناه برد.
کلیستن که پیروز شده بود قوانین سولون را مجدداً معمول داشت ولی تغییراتی در آنها وارد کرده، جنبه‌ی ملّی‌تر و عامه پسندتری به آنها داد. وی اهالی را به ده قبیله (19) و هر قبیله را به ده قصبه و بلوک (20) تقسیم کرد. شورای چهارصد نفری به شورای پانصد نفری تبدیل شد و اعضای آن دیگر انتخابی نبودند و برای پایان بخشیدن به منازعات انتخاباتی، از راه قرعه کشی انتخاب می‌شدند؛ به بسیاری از خارجیان حقوق مدنی داده شد؛ کلیستن، موضوع استراسیسم (21) را نیز معمول داشت و به موجب این تصمیم ملّت می‌توانست یک فرد مدنی را که مرتکب جنایت و خیانتی نشده ولی حس جاه طلبی و قدرتی زیاده از حد داشت تبعید کند.
اوپاتریدها و اسپارتی‌ها نسبت به این اصلاحات روی خوش نشان ندادند و حتی اسپارتی‌ها به مداخله‌ی مسلحانه علیه آتن پرداختند ولی شکست خورده و کاری از پیش نبردند.
آتن به این ترتیب آزاد ماند ولی در مقابل اتحادیه‌ی پلوپونز که نیروی بیشتری از وی داشت تنها بود و اسپارت و تب به این آزادی حسد می‌ورزیدند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Parnès
2- Céphise
3- Ilissos
4- Hymette
5- Pentélique
6- Sounion
7- Minyens
8- Cecropia
9- Eupatrides
10- Codros
11- Aréopage
12- A. Eponyme
13- A. Polémarque
14- Thesmothètes
15- Pentacosiomédimnes, Chevaliers, Zeugites, Thètes
16- Harmodios
17- Aristogiton
18- Clisthène
19- Tribus
20- Dème
21- Ostracisme

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم